اطلاعیه فرزند دار شدن 2
تویه خانواده بابا محمد هم افراد نزدیک از وجود شما مطلع بودن .. یه شب که خونه دایی بابا محمد تویه ماه رمضون دعوت بودیم مامان فهیمه نشسته بود و داشت میوه می خورد که دختر دایی بابا محمد بهم گفت : فهیمه اینا (کسایی که پهلوش نشسته بودن بقیه دختر دایی ها مثلا) می گن تو حامله ای !!!! آره؟ منم نگاش کردم و خندیدم :) بعد گفت : واقعا !!! حامله ای؟؟؟؟؟ هه هه هه کلی فحش داد البته نه بد ها! می گفت آخه دختر می زاشتی بعد که دنیا اومد بهمون می گفتی! و از این چیز ها! و بلافاصله به اطلاع کلیه افراد در مهمانی رسوند و در طی 1 دقیقه همه فهمیدن :) .... وقتی داشتم خدافظی می کردم بهم گفت: فکر نکردی که اگه بچت دنیا می اومد ما بهت می گفتیم این رو از کجا آو...