عرفان و هم قدش
از اتفاق هر دو شما زرد پوش شده بودید و می خواستیم ازتون عکس بگیریم. اولش شما رو گذاشتیم پیش هم ......اما از اونجا که فاطمه 24 روز بزرگتره اون موقع فاطمه کنترل دستش رو داشت و شما نداشتی! تا فاطمه رو خوابوندن کنارت با دقت به تو نگاه می کرد سریع با دستش اومد طرف صورت تو! شما هم که تازه وارد مجلس شده بودی و بالا سرت یه عالمه آدم جمع شده بود برا خودت مشغول بودی و اصلا توجه نمی کردی هه هه هه
خلاصه کلی دست فاطمه رو می گرفتیم بلکه چاره بشه بتونیم یه عکس از شما بگیریم! نشد ... فاصله رو بیشتر کردیم
خوشم میاد دست بردار نبود و ول نمی کرد و تو هم عین خیالت نبود و می خندیدی... و بالاخره مجبور شدیم فاصله رو زیادتر کنیم ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی