عرفان بابایی

دمر شدن

1391/4/26 2:14
نویسنده : مامان فهیمه
241 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت پیش دمر می شدی مدتی به خاطر این بود که تو سراشیبی می خوابوندمت اما یه چند بار هم ناخودآگاه این اتفاق افتاد ولی به فراموشی سپرده شده بود تا اینکه چند روزی بود فهمیده بودی می شه یه کاری هم کرد تا اینکه پنج شنبه 4 خرداد شب (5 ماه و 4 روز) موقعی که مامان داشت نماز لیله الرغایب می خوند(محض ریا) شما در تلاشی بسیار شدید موفق شدی که دمر بشی :) هه هه هه اما هنوز مامان فهیمه ننشسته بود که بخواد شما رو برگردونه که نتونستی شیر نگه داری و ریختی بیرون بمیرم که خیلی سر این مسیله شیر نگه نداشتن مدتی اذیت شدی ..... ولی هنوز نمازم تموم نبود که دوباره برگشتی :) دیگه یاد گرفته بودی ... اینم عکس از دومین بار 

دمر

هنوز چند ثانیه نگذشته شروع می کنی به مممممم مممم کردن که بیاین منو نجات بدین .... کمممممک .... کلی طول کشید تا بفهمی که این یه حرکته بدون مشکل هست و می تونی این جوری بازی هم بکنی

دمر

الان تا حالا یه 4-5 یا بیشتر مدل تشک بازیت عوض شده ... بازی هاش رو برات عوض می کنم که خسته نشی ....

پ.ن. لباس خوشگلت رو خاله سمانه زحمت کشیده .... ممنون خاله :*

روند به این صورت هست :

لالای لای لای (پرده بالا سر تخت داره تکون می خوره و شما محو تماشا)

دمر

عرفان: چی کار داری با من ؟

دمر

آهان می خوای دمر بشم ... بزار اول دستم رو بخورم 

دمر

اصلش با دست خوردن شروع میشه....

دمر

خوب حالا یکم دیگه .....

دمر

آهان درست شد

دمر

خوب دستم رو از زیر تنم در بیارم...

دمر

خوب دوباره دست خوردن رو ادامه می دهیم

دمر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فاطمه
9 مرداد 91 20:03
چقد حال میده تو تخت مامان بابا خوابیدن