عرفان بابایی

هفته دوم و سوم

1390/11/11 19:55
نویسنده : مامان فهیمه
187 بازدید
اشتراک گذاری

اوایل هفته اول رو خونه خودمون بودیم و هنوز برامون مهمون می اومد و می رفت و آخر های هفته وسایلمون و جمع و جور کردیم و رفتیم خونه باباعلی که بهشون حسابی زحمت بدیم. آخه من هنوز نمی تونستم یکسری کارهای شما رو انجام بدم آخه هنوز کامل بهبود پیدا نکرده بودم و البته امتحان های من هم هفته سوم تولد شما بود. مامان نرگسی می گفتن بیا خونه ما سوپولی موپولی بشی بعد برو خونه خودتون :)

هفته سوم که اصلا اسمش رو هم نیار! وای اینقدر سخت بود که نگو دلم می خواست هر چه زودتر تموم بشه. تویه این هفته چون دانشگاه درس می خوندم و کم آب خورده بودم شیذم کم شد و هنوز که هنوزه مثه اولش نشده و کلی مامان فهیمه دل نگران بود و غصه خورد. اما بالاخره اون هفته سخت تموم شد و چقدر هم اذیت شدم!

این چند تا عکس از زمانی که خونه مامانی هستیم (آخه هنوز اونجاییم :) )

خونه مامانی

خونه مامانی

وای که چقدر مرحله فواق گرفتن سخته! بابا محمد داره زحمتش رو می کشه!

خونه مامانی

ژست یعنی این!!!!!!!!!!!.

خونه مامانی

اینم جایگاه خواب شما!.

خونه مامانی

باز هم فواق گرفتن! این بار رو شونه خودمی! قربونت برم مامان جونم.

خونه مامانی

یه عکس با دختر خاله هات و بابا محمد

خونه مامانی

اینم یه عکس با بابا علی که خودت توش خندیدی :) قربون خنده قشنگت

خونه مامانی

اینم تو ببل مامان فهیمه هستی

خونه مامانی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سمانه مامان کیمیا
26 دی 90 14:07
ای جانمممممممممممم اخمشو خداااااااااا
خدا رو شکر اون خفته سخت هم تموم شد واسه چی رفتی دانشگاه بخونی که شیرت کم بشه دعوات کنمممممم؟؟؟؟؟؟
و شدیدا موافقمممممممم واسه باد گلو....
من که به همه میگفتم سخترین کار بچه داری باد گلو گرفتنه ولی اولش سخته تا 3 ماهگی خوب میشه بعدش که گردن بگیره یه کم تو بغل بشونیش خودش میزنه ههههه


از جمله درس هایی بود که اگه تنها می خوندم به هیچ جا نمی رسیدم از طرفی سر کلاس بعد از زایمان نرفته بودم و دیگه نمی شد !
امیدوارم خوب بشه ! دلم براش می سوزه وقتی کلی اشک می ریزه واسه باد گلوش