عرفان بابایی

ادامه سفر و سال 1391

1391/1/29 15:48
نویسنده : مامان فهیمه
179 بازدید
اشتراک گذاری

برا تحوبل سال می خواستیم که روبرو گنبد امام رضا علیه السلام باشیم

همه همسفری ها یک ساعتی زودتر راه افتادن که دعا هم بخونن اما از اونجا که هوا کمی سرد بود من و بابا محمد تصمیم گرفتیم که بزاریم یه 10 دقیقه به تحویل بزنیم بیرون که شما تو هوای سرد هیلی نباشی. شکر خدا هم به موقع رسیدیم :)

این عکست تویه خونه قبل از بیرون رفتن! ازت عکس گرفتم چند تا بعد دیدم داری می خندی سریع ازت عکس گرفتم و کلی روقت کردم ماچ

لبخند

اینم عکس بعد از تحویل گنبد تو عکس پیداست

گنبد

دو سه روز آخر تویه مشهد یه مقدار بی قراری می کردی... نمی دونم چرا شاید دلت هوای شیراز کرده بوده.... و بدترینش زمانی بود که سوار هواپیما شدیم.... ساعت پرواز دقیقا موقع خواب شبت بود و از اول تا آخرش گریه می کردی و جیغ می زدی تازه...... تویه هواچیما هم مجبور شدم عوضت کنم!!!!! اما بعد که رسیدیم خونه خوابیدی که ساعت 4 صبح بود و واسه همین هنوز که هنوزه خواب شبت درست نشده! تا 10 روزی همون 4 می خوابیدی! خیلی جالب بود از 12 گریه می کردی و دقیقا 4 می خوابیدی! و تا الان هم خوابت بین 12:30 تا 1:30 متقیر هست.

خلاصه !.... بعد از مشهد هم با کمک بابا محمد بردیمت یه حمام توووووووپ.. این اولین حمامی بود که درواقع خودمون بردیمت و ههه ههه چنان ترسیده بودی آخر کار و جیغ میزدی!!!!! اما دیگه این روز ها تویه حمام کمتر گریه می کنی

اینم عکی بعد از حمام

لالا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فاطمه
29 فروردین 91 21:21
مامان بهتر نیست یه کم غلط املائی کمتر داشته باشی
من بخوام نمره بدم بهت می دم 10


هههه ههه!