خیلی وقت پیش دمر می شدی مدتی به خاطر این بود که تو سراشیبی می خوابوندمت اما یه چند بار هم ناخودآگاه این اتفاق افتاد ولی به فراموشی سپرده شده بود تا اینکه چند روزی بود فهمیده بودی می شه یه کاری هم کرد تا اینکه پنج شنبه 4 خرداد شب (5 ماه و 4 روز) موقعی که مامان داشت نماز لیله الرغایب می خوند(محض ریا) شما در تلاشی بسیار شدید موفق شدی که دمر بشی :) هه هه هه اما هنوز مامان فهیمه ننشسته بود که بخواد شما رو برگردونه که نتونستی شیر نگه داری و ریختی بیرون بمیرم که خیلی سر این مسیله شیر نگه نداشتن مدتی اذیت شدی ..... ولی هنوز نمازم تموم نبود که دوباره برگشتی :) دیگه یاد گرفته بودی ... اینم عکس از دومین بار هنوز چند ثانیه نگذشته شروع می کنی...