عرفان بابایی

نزدیک 2 ماهگی

1390/11/25 19:51
نویسنده : مامان فهیمه
156 بازدید
اشتراک گذاری

1 ماه و 27 روزگی

شیر آبی حماممون از مدل چرخشی ها هست ... وقتی دارم عوضت می کنم یه دفعه ای پاتو می زاری روش و تا آخر می چرخونیش :) 

این روزها با تشک بازیت که بازی می کنی با هدف گیری دستت رو می زنی بهشون و بازی می کنی و اگه ما رئ ببینی دیگه آروم نمی گیری توش و می گی اَ اَ اَ .... یعنی بیاین با من بازی کنید شما رو می خوام ....

چند روز پیش بر حسب اتفاق شما پیش بابا محمد بودی و داشتی تویه تشک بازی می کردی و از اتفاق زاویه ات جوری بوذه که تلویزیون رو هم می دیدی و به صورتی حیرت آور خودت خوابیدی :* من که وقتی اومدم خونه از تعجب شاخ هام و چشم از حدقه بیرون زدم دیدنی بود.

لالا

این روز ها یکم پستونک می خوری اما خیلی کم .... امیدوارم موفق بشم

وقتی که شیر می خوری مامان فهیمه باید حرف زدن و فراموش کنه :)  والا آقا عرفان شیر خوردن و فراموش می کنه 

خواب های روزت 5 و در نهایت 30 دقیقه ای هست  و سریع بلند میشی در طول روز از خواب کلافه ای! رانیتیدین رو برات شروع کردیم (اصلا مزش رو هم دوس نداری) امیدوارم جواب بده

صبح ها وقتی از خواب با صدای نق زدنت بیدار می شم می بینم بس که ورجه وورجه کردی یه 15-20 سانتی سر خوردی(آخه سطحی که می خوابی رو شیب دار کردم) و کلاهت هم اومده رو صورتت :) کلی خنده داره... اعصابت خورد میشه و شروع می کنی جیغ زدن :)

لالا

یکی از لباس های گرمت که مامانی زحمتش رو کشیدن دیگه اندازت شده و وقتی می خوایم بریم بیرون بسته بندیت می کنیم هه هه هه! خوبیش به اینه که می زارمت روش و با دکمه بستن میره تنت و اگه خواب باشی بیدار نمیشی :*

بسته

بسته

یه کار جالبی که می کنی ومن دوس دارم اینه که دستت رو که جلو صورتت تکون میدی فکر می کنی یه بازیه و دنبالش می کنی :) هه هه قیافت خیلی دیدنی میشه ... تا اومدم عکس بگیرم نشده :( عکس گرفتم میزارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان محمد مانی
25 بهمن 90 17:30
ماشاالله خاله خدا حفظت کنه.
خوب نیست انقدر سرمایی باشی ها- حالا برعکس شما پسر من گرمایه که اونم خو نیست، تعادل برای همین وقتهاست دیگه
به پسر من سر بزن عسلم .


ممنون که اومدی حتما!
دیگه دست خودش نیست منم نمی خواستم مثه خودم بشه! اما خوب دیگه!
ثمین
26 بهمن 90 20:28
سلام اومدم ازتون دعوت کنم تا از گالری هفت سین دنیای نفیس دیدن کنید منتظرتون هستم
سمانه مامان کیمیا
27 بهمن 90 0:10
هههههه قیافشو خدا ....کلی از اون عکسه که سر خورده خندیدم و تصورش کردم خیلی بامزه بود....
زاستی شخصیت تو عکس رو معرفی نکردی
خیلی نینی ها بامزه میشن وقتی بتند پیچی میشن....کیمیا که ضد کلاه و هر نوع باندپیچی ههههههه


آره خودم هم وقتی تو این حال می بینمش می خندم هه هه هه
شخصیت نامعلوم هم دایی عرفان(داداشم) هست
خاله فاطمه
8 اسفند 90 12:25
صورتیییییییییییییییی
جیگرت برم خاله نمی دونم چقدر دلم می خواد بغلت کنم و فشارت بدم


پس خدا رحم کرده!