عرفان بابایی

هدیه به خانم دکتر

1390/11/19 16:36
نویسنده : مامان فهیمه
217 بازدید
اشتراک گذاری

گفته بودم که یه خانم دکتر گل زمان زایمان پیش مامان بود و کلی برامون زحمت کشید، می خواستیم زحمت هاش رو جبران کنیم اما نمی دونستیم چطوری، آخه واقعا قابل جبران کردن نبودن! خلاصه با یه هدیه کوچیک و یه سبد گل و یه قاب که داخلش متنی از طرف شما به خانم دکتر بود رفتیم پیششون. همونطور که فکرش رو می کردیم هر کاری کردیم خانم دکتر هدیه رو قبول نکردن، اما قاب رو که خوندن کلی ذوق کردن، وقتی به دو پاراگراف آخری رسیدن اشک از چشماشون می اومد بیرون و من و بغل کردن و آرزو کردن که ان شاالله مایه عاقبت به خیری بشی :)

اینم اون قاب هست و متنش!

 

هدیه

سرکارخانم دکتر بهیه نام آور

می بخشید کمی دیر شد، راستش کمی دو دل بودم که از مادر خوبم جدا شوم یا نه، صدای نفس هایتان را که تا صبح در کمارش نشسته بودید، با گوش جان می شنیدم و آرام می گرفتم، مثل به هم خوردن بال فرشته ها بود.

اما ناله های مادرم که می گفت بیا، من را بی تاب کرد و تصمیم گرفتم بیایم و در آغوشش جا بگیرم اما یه جورایی دست و پایم رفته بود توی هم.

شب سختی بود، نه!

من هم راحت نبودم.

ای کاش همه صدایم را می شنیدند که من هم خدا خدا می کردم. خیلی خسته و بی تاب شده بودم. سری به خانه جده ام فاطمه زهرا(س) زدم، مرا بوسید و لبخندی زد که وقتی آمدم آن را در چهره مهربان شما دیدم، چه خوب بود.

انشاالله یه روزی بزرگ میشم و خدمت می رسم، من و بابایی و مامانم همیشه دعاگوی شما هستیم.

ایام عزت مستدام

سید عرفان سراج

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان علي خوشتيپ
19 بهمن 90 23:19
آفرين كار بسيار زيبايي بود


tanx
سمانه مامان کیمیا
19 بهمن 90 23:46
اخیییییییی
خاله فاطمه
8 اسفند 90 12:31
ای خدااااااااااااااااااااا
خیلی قشنگ بود عزیز خاله


ممنون خاله جونم
لیلا جون
4 فروردین 91 10:02
خیلی قشنگ بود